Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-05-02@10:52:51 GMT

اگر ایران سوریه می شد.../ساره فقط چهار سالش بود

تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۰۹۳۵۰

اگر ایران سوریه می شد.../ساره فقط چهار سالش بود

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: پس از گذشت بیش از ۴۰ روز از اغتشاشات اخیر کشور، مشخص شد بحث اصلی اغتشاگران نه حجاب، نه خون بی‌گناهان، نه اسلام و نه خواسته‌های به‌حق مردم نیست بلکه این‌بار به‌طور مستقیم ایران و یکپارچگی آن را نشانه گرفته‌اند. فعالیت‌های ناکام و گزارش‌های رسانه‌های سعودی چون ایران اینترنشنال و اعترافات مسئولان حزب کومله در این‌مدت بهترین گواه این‌مساله هستند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پیرو همین‌بحث، در روزهای اخیر جمعی از دلسوزان و مبارزان فضای مجازی، در مقابله با دشمنان و رسانه‌هایی که تجزیه ایران را به‌عنوان هدف خود تعیین کرده بودند، اعلام کردند «ایران سوریه نمی‌شود!» ایران که طی چندسال گذشته سوریه را به‌طور کامل از حلقوم آمریکا و اسرائیل بیرون کشید و باعث شد خشمشان از این‌ناکامی باعث ریختن خون سردار سلیمانی و ترور ناجوانمردانه او شود. اما ایران در روزهای گذشته، از سوریه‌شدن خود نیز جلوگیری کرد.

یکی از کتاب‌های مستندی که نشان می‌دهد، سوریه چگونه به حال و روز امروز جنگزده خود تبدیل شد، کتاب «اینجا سوریه است» نوشته زهره یزدان‌پناه قره‌تپه است که خرداد سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات راه‌یار منتشر شد. مولف کتاب پیش‌رو که اولین زن ایرانی نویسنده، پژوهشگر و مستندساز است که برای نگارش کتاب، عازم کشور سوریه شد و برای نگارش آن، چندمرتبه به استان‌ها و شهرهای مختلف سوریه سفر کرد. روایت‌های کتاب پیش‌رو به ترتیب زمانی، به طور جداگانه و در دو بخش مرتب شده‌اند. بخش اول، خاطرات سفر سال ۲۰۱۷، مصادف با پاییز و زمستان ۱۳۹۶ و بخش دوم، وقایع سال ۲۰۱۸ مصادف با تابستان ۱۳۹۷ است که به نگارش درآمده است.

یکی از بهانه‌های مرور این‌کتاب در این‌روزها، شعار جعلی و دروغین «زن، زندگی، آزادی» است که تا امروز عده‌ای را فریب داده است. کتاب «اینجا سوریه است» درباره زنان است و بد نیست با تورق آن ببینیم اگر اغتشاشگران به‌عنوان پیاده‌نظام صهیونیسم جهانی موفق به هرج و مرج بیشتر شده و جاده تجزیه ایران را برای اسرائیل و آمریکا باز می‌کردند، ایران بنا بود تبدیل به چه جایی شود!

در ادامه دو روایت از روایت‌های این‌کتاب را می‌خوانیم؛

***

الهام:

اهل دیرحافر هستم. بیست‌سالم است و مجردم. ما ده‌تا خواهر و برادر هستیم؛ هفت پسر و سه دختر. پدرم احمد المحمد کشاورز است.

وقتی در دیرحافر درگیری شروع شد، از ترس داعش، دائم از روستایی به روستای دیگر می‌رفتیم. مثلا به مزبوره، جَرُّوف و مسکنه رفتیم. زمستان و تابستان در چادر زندگی کردیم. هرچند اذیت‌کننده بود و تابستان‌ها زیر چادر خیلی گرم بود و زمستان‌ها هم خیلی سرد، اما چاره‌ای نداشتیم. در این‌مدت از پس‌انداز پدر و برادرهایم استفاده می‌کردیم. وقتی هم که تمام شد، پدرم قرض می‌کرد. بیشتر خرجمان صرف خرید مواد غذایی می‌شد. روی اجاق‌گاز کوچکی که همرهمان داشتیم، غذا می‌پختیم.

الان سه ماه است که به منطقه تَل حاصل آمده‌ایم و در خانه‌ای اجاره‌ای ساکنیم. هم پدرم مریض است و هم مادرم. پدرم شش سال است که به خاطر مریضی نمی‌تواند کار کند. یکی از برادرهایم که نوزده سال دارد، بیمار است. هرچه می‌خورد، حالت تهوع می‌گیرد. حتی با خوردن آب هم استفراغ می‌کند. با دو خواهرم، احلام و هیام اینجا کار می‌کنیم تا خرج زندگی‌مان را در بیاوریم.

***

فاطمه:

من دو دختر داشتم؛ سعده ده ساله و ساره چهارده‌ساله. همسرم، ریاض حسن شربو که پسرخاله‌ام می‌شود، معلولیت ذهنی مادرزادی دارد. وقت‌هایی که ناراحت می‌شود، وسایل خانه را می‌شکند و اذیتم می‌کند. البته بچه‌هایمان را دوست دارد و آزاری بهشان نمی‌رساند. چون نمی‌تواند کار کند وضعیت مالی‌مان خیلی بد است. البته مادر و پدر همسرم به ما کمک می‌کنند و با هم در یک ساختمان زندگی می‌کنیم.

وقتی محاصره شروع شد، وضعیتمان خیلی بدتر شد؛ آن‌قدر که اگر مثلا پتویی در خانه بود که بهش نیاز نداشتیم، می‌فروختیمش تا پولی به دست بیاوریم و غذا بخریم. آرد می‌خریدیم و خودمان نان درست می‌کردیم. اگر ساره و سعده گرسنه‌شان می‌شد و چیزی در خانه پیدا نمی‌شد، طبقه پایین پیش خانواده همسرم می‌رفتند و آنجا غذا می‌خوردند. گاهی هم من از خانه مادرم یا خواهرم کمی غذا برایشان می‌آوردم. یکی از همین‌روزها که هیچ غذایی در خانه نداشتیم، به خانه مادرم رفتم، به هر سختی‌ای که بود، بالاخره جریان را گفتم و با کیلو عدسی که مادرم داد، به خانه برگشتم. آن را پختم و شد ناهار و شام بچه‌هایم.

روز عید فطر بود؛ سال ۲۰۱۵. برای همین، من و ساره و سعده، سه‌تایی به خانه پدرم رفته بودیم. آن‌موقع ساره چهارساله و سعده هم هفت‌ساله بودند. خانه پدرم نزدیک بود، برای همین زود برگشتیم. مادر همسرم می‌خواست برای عیددیدنی به خانه خواهرش برود. ساره به مادربزرگش گفت: «من هم می‌خواهم با شما بیایم.» مادربزرگش گفت: «نه خانم، من می‌خواهم خودم تنها بروم. فردا تو با مادرت برو.» این را گفت و رفت. ساره و سعده هم به طبقه بالای خانه خودمان رفتند. بعد سه‌تایی به بالکن رفتیم. بسته چیپس را باز کردیم و نشستیم به خوردن.

ساره مشغول بازی شد. سعده هم لبه بالکن نشست. با کنجکاوی داشت پایین را نگاه می‌کرد. به سعده گفتم:‌ «بیا پیش من روی صندلی بنشین.» همان موقع بمباران شروع شد. یکی از بمب‌ها به طبقه اول خانه‌مان اصابت کرد. یک‌آن پاهای سعده و دست‌های من مجروح شدند. ساره هم همان‌موقع سر جایش افتاد. سر و تمام بدنش پر ترکش شده بود و عین فواره ازش خون می‌رفت. ساعت چهار بعدازظهر بود. ساره قد کوتاهی داشت و ریزه بود. آن روز هم لباس سبزی تنش کرده بود. دو ساعت قبل از آن،‌ عمه ساره با موبایلش از او عکس گرفته بود؛ در طبقه دوم،‌ یعنی در همان محل زخمی‌شدنش.

با همان دست‌های ترکش‌خورده‌ام، ساره را بلند کردم و همراه سعده با پاهای خونین به خیابان رفتم. سعده گریه می‌کرد. او هم زخمی شده و مچ پایش ترکش خورده بود، اما می‌توانست حرکت کند. نمی‌دانستم باید چه‌کار کنم. به خیابان که رسیدیم، جوان‌ها به کمکمان آمدند. ساره را به یکی از جوان‌های همسایه‌مان دادم تا به بیمارستان الزهرا ببرد. از دست‌هایم خون می‌رفت. یکی دیگر از همسایه‌ها وقتی وضعیت مرا دید، گفت: «بیایید به بیمارستان ببرمتان.» با سعده سوار موتور حسن شدیم و به طرف بیمارستان الزهرا رفتیم.

تقریبا ساعت نه شب بود که جنازه ساره را به خانه آوردند. همان شب هم بعد از غسل برای دفن به آرامگاه بردند. توی خانه وقتی چشمم به صورتش افتاد، بغلش کردم و او را بوسیدم. یکی از همسایه‌ها گفت: «ناراحت نباش، الان این‌دختر پرنده‌ای در بهشت است.»توی بیمارستان، همه به من می‌گفتند ساره را دارند عمل می‌کنند. سعده خیلی ترسیده بود. همه‌اش گریه می‌کرد و درباره ساره می‌پرسید. دکترها بعضی از ترکش‌هایش را از بدن من و سعده درآوردند، اما چندتایی را که توی استخوان مانده بود نمی‌توانستند در بیاورند. چون امکانات هم نبود، همان‌روز پانسمان کردند و از بیمارستان مرخص شدیم.

هوا تاریک بود که دیگر به خانه برگشتیم. دیدم در باز است و همه همسایه‌ها و خانواده‌ توی خانه نشسته‌اند و گریه می‌کنند. باز هم می‌گفتند ساره شهید نشده، تا این‌که حلیمه، عمه همسرم آمد جلو و خبر شهادت را داد. می‌گفتند بین راه شهید شد و اصلا زنده به بیمارستان نرسیده بود. ساره فقط چهار سالش بود. هرچه گریه می‌کردم،‌ اما باز انگار ته دلم سوز داشت. همسرم که با آن وضعیت ذهنی‌اش، متوجه شهادت ساره شده بود، بغلم کرد و گفت: «دیگر ساره را نمی‌بینم!»

تقریبا ساعت نه شب بود که جنازه ساره را به خانه آوردند. همان شب هم بعد از غسل برای دفن به آرامگاه بردند. توی خانه وقتی چشمم به صورتش افتاد، بغلش کردم و او را بوسیدم. یکی از همسایه‌ها گفت: «ناراحت نباش، الان این‌دختر پرنده‌ای در بهشت است.»

روزهای بعد، سعده هم همراه من در خانه گریه می‌کرد. احساس تنهایی می‌کرد و دیگر نمی‌توانست با کسی بازی کند. گاهی برای اینکه آرامش کنم، با هم به گردش می‌رفتیم.

دوسال بعد از شهادت ساره، نبله آزاد شد. شب قبلش خیلی برای پیروزی سربازها دعا کردیم. صبح که از خواب بیدار شدیم، شنیدیم سربازها و نیروهای رزمنده دارند وارد نبل و الزهرا می‌شوند. من و سعده جلوی در خانه برنج می‌پاشیدیم جلوی پایشان. سربازها و رزمنده‌های سوری، ایرانی، افغانستانی، همه با خوشحالی وارد نبل می‌شدند و ما انگشتانمان را به علامت پیروزی نشانشان می‌دادیم. همه‌مان خیلی خوشحال بودیم.

فاطمه درباره وضعیت فعلی زندگی‌اش می‌گوید:

«الان پنج‌ماه است که در کارخانه کار می‌کنم. در کارگاه خیاطی، اتیکت را روی جیب لباس نظامی می‌دوزم. بعد از اشتغالم وضعیت مالی‌مان کمی بهتر شده است.»

کد خبر 5621237 صادق وفایی

منبع: مهر

کلیدواژه: سوریه داعش ارتش سوریه قاسم سلیمانی اغتشاشات ایران مهسا امینی انتشارات شهید کاظمی معرفی کتاب کتاب و کتابخوانی تازه های نشر شاهچراغ ع موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران حوزه هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رونمایی کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بنیاد ملی بازی های رایانه ای نقد کتاب ترجمه انتشارات سوره مهر حسن انصاری همسایه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۰۹۳۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جام ملت‌های فوتسال آسیا ۴ سال یک بار می‌شود؟

سرمربی پیشین تیم ملی ایران از احتمال ایجاد وقفه چهار ساله بین دوره‌های مهمترین رقابت‌های فوتسال قاره آسیا خبر داد. - اخبار ورزشی -

به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری تسنیم، هفدهمین دوره مسابقات جام ملت‌های فوتسال آسیا روز یکشنبه با سیزدهمین قهرمانی تیم ملی ایران در بانکوک تایلند به پایان رسید.

این رقابت‌ها یکی از تورنمنت‌هایی است که پرچم ایران همیشه در آن به اهتزاز درمی‌آید و یکی از افتخارات تیم‌های زیرمجموعه فدراسیون فوتبال را به ارمغان می‌آورد. در سال‌هایی که با قهرمانی تیم ملی فوتسال همراه می‌شود، معمولاً کشورمان در بخش بهترین بازیکن فوتسال نماینده دارد و فدراسیون فوتبال ایران نیز نامزد فدراسیون برتر سال می‌شود.

ضعف‌هایی که نباید پشت قهرمانی فوتسال ایران در آسیا پنهان شود

در این شرایط، شنیده می‌شود مسابقات جام ملت‌های فوتسال آسیا از این پس به جای بازه دو ساله، قرار است در بازه چهار ساله برگزار شود. این تورنمنت از سال 1999 تا 2008 طی 10 سال متوالی برگزار شد و کنفدراسیون فوتبال آسیا پس از آن، جام ملت‌ها را به‌صورت یک سال در میان تدارک دید. به نظر می‌رسد AFC در این باره تغییر نظر داده است و کمیته فوتسال و فوتبال ساحلی این کنفدراسیون تصمیم گرفته بازی‌ها با وقفه‌ای چهار ساله برگزار شود.

حسین شمس سرمربی پیشین تیم ملی فوتسال ایران که همراه وزیر ورزش و جوانان عازم تایلند شده بود، در این باره به خبرنگار ورزشی خبرگزاری تسنیم گفت: تصمیم گرفته شد جام ملت‌های آسیا به جای دو سال، هر چهار سال یک بار برگزار شود که خبر بسیار بدی برای ایران خواهد بود. صرف‌نظر از بازی‌های تدارکاتی، از این به بعد باید تیم ملی را هر چهار سال یک بار تشکیل بدهیم. نمی‌دانم چرا چنین کاری کردند.

عراقی‌زاده: جام باشگاه‌های آسیا برگزار نشود، از لیگ برتر فوتسال انصراف می‌دهیم

وی در مورد وضعیت انتخاب سهمیه قاره کهن برای جام جهانی فوتسال خاطر نشان کرد: قرار است در فاصله یک سال تا جام جهانی فوتسال، تورنمنتی برای انتخاب سهمیه‌های آسیا برگزار شود. اگر تورنمنت‌های دیگری در این بازه چهار ساله برگزار شود، اشکالی ندارد. این وضعیت در شرایطی که جام باشگاه‌های آسیا هم برگزار نمی‌شود، فاجعه است. باشگاه‌ها دیگر با چه انگیزه‌ای وارد لیگ برتر شوند؟ برگزار نشدن بازی‌ها لطمه‌ای جبران‌ناپذیر به باشگاه‌ها می‌زند.

سرمربی سابق تیم ملی فوتسال با اشاره به احتمال انصراف گیتی‌پسند اصفهان از لیگ برتر عنوان کرد: گیتی‌پسند فصل گذشته با اختلاف قهرمان لیگ برتر شد، اما هیئت مدیره این باشگاه اعلام کرده است در شرایطی مجدداً برای فوتسال هزینه خواهند کرد که تیم در جام باشگاه‌های آسیا شرکت کند. باید تدبیری برای برگزاری جام باشگاه‌های آسیا بیندیشند. اگر می‌خواهند، رقابت‌ها را به‌صورت منطقه‌ای (با رقابت تیم‌های هر منطقه قاره آسیا) برگزار کنند، اما بازی‌ها نباید لغو شود.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • عیادت امیرعبداللهیان از دیپلمات سوری که در حمله رژیم صیهونیستی به سفارت ایران مجروح شد
  • عیادت وزیر خارجه ایران از دیپلمات سوری آسیب دیده در حمله تروریستی اسرائیل به سفارت ایران در دمشق
  • روز پر اتفاق اتاق تبریز در نمایشگاه ایران اکسپو
  • تفاهم‌نامه‌های همکاری اقتصادی میان اتاق تبریز و فدراسیون اتاق‌های سوریه
  • محمدی: تحریم‌ها عامل رشد صنعت دارو و تجهیزات پزشکی ایران شد
  • تحریم ها عامل رشد صنعت دارو و تجهیزات پزشکی ایران
  • نقش ایران در تأمین دارو و تجهیزات پزشکی بازار سوریه
  • ایران به‌دنبال همکاری و کمک به سوریه در تولید دارو است
  • نقش مهم ایران در تأمین دارو و تجهیزات پزشکی بازار سوریه
  • جام ملت‌های فوتسال آسیا ۴ سال یک بار می‌شود؟